آنها نگران این نیستند که بایدن هم تسلیم رسوایی واترگیت شود. اما معتقدند که او ناخواسته و ندانسته دارد زمینه تورمی ویرانگر را مشابه آنچه که در زمان نیکسون در دهه ۱۹۷۰ وجود داشته، فراهم میکند.
به طور قطع، تقریباً هیچکدام از اقتصاددانان اصلی معتقد به وقوع چنین اتفاقی نیستند. اما حالا با تورمی که از سطح انتظارشان فراتر رفته است، برخی دارند به شباهتهای ظاهری دوران بایدن با آن دوره اشاره میکنند: «هزینههای عظیم کسری دولت در بحث دفاع، برنامههای گسترده اجتماعی، و دولت فدرالی که احتمالاً مغرور است از اعتبارهای آسان و افزایش تقاضا، به موازات عرضهای که شوکها به کاهشش انجامیدهاند.» (تحریمهای نفتی و کووید۱۹، که به توالی یکدیگر را کماهمیت جلوه میدهند.) جهش شگفتآور ۵.۴ درصدی در شاخص قیمت مصرفکننده در ماه ژوئن، سریعترین افزایش طی ۱۳ سال گذشته بود و ترسهای جدیدی در مورد تورم به وجود آورد که بایدن احساس کرد باید اشارهای به آن داشته باشد. و این بود که در کنفرانس خبری این هفته گفت: «ما هوشیار خواهیم ماند!»
کاخ سفید و جروم پاول، رئیس فدرال رزرو، هر دو معتقدند که قیمتها به سطح قبلی برمیگردند. اما سؤال اصلی اینجاست که آیا بایدن هم مثل نیکسون خطر واقعی تورم را بیاهمیت جلوه میدهد؟ جفری گارتن، نویسنده کتاب «سه روز در کمپدیوید» میگوید: یک جلسه مخفیانه در سال ۱۹۷۱ چطور توانست اقتصاد جهانی را متحول کند! نیکسون تصمیمی «کاملاً سیاسی» گرفت. اینکه بیکاری خطر بزرگتریست برای انتخاب مجدد او در سال ۱۹۷۲. آیا حالا بایدن با دورنگریاش به سال ۲۰۲۴، دارد همین کار را انجام میدهد؟ شباهتی که با نیکسون وجود دارد این است (جفری گارتن نویسنده اینطور میگوید): «آیا آنها (دولت بایدن) دارند تبعات اشتباهبودن تشخیصهایشان را دستکم میگیرند؟ (آیا آنها فکر میکنند توان مقابله با تشخیصهای اشتباهشان را دارند؟) آیا ایشان از قبل اطلاعات لازم را در مورد داروهای مؤثر به دست آوردهاند، یا احتمال رو آوردن به داروهای قویتر را در آینده دستکم گرفتهاند؟»
عامل دیگری که بیشتر هم به این نگرانیها دامن زد، مقالهای بود که ماه گذشته توسط دویچه بانک منتشر شد. عنوان مقاله بود: «تورم: داستان کلانِ تعیینکنندهی یک دهه اخیر». در این مقاله اقتصاددانان ارشد این بانک هشدار دادهاند که اقتصادهای جهانی «روی بمب ساعتی نشستهاند.» اقتصاددانان اعلام کردند که ممکن است این کار تا سال ۲۰۲۳ طول بکشد، «اما تورم دوباره ظهور خواهد کرد.» اما بانک فدرالرزرو ممکن است آمادگیاش را نداشته باشد. چون درگیر «اهداف اجتماعی»ای نظیر افزایش اشتغال پس از ویروس کروناست. در حالی که این اهداف «به همان میزان که تحسینبرانگیزند، مهم نیز هستند»، اما اقتصاددانها استدلال کردهاند که بانکهای مرکزی «باید تورم را در اولویت قرار دهند» تا جلوی «رکود قابل توجه» را گرفته و از وقوع «زنجیرهای از پریشانیهای مالی در سراسر جهان، و به ویژه در بازارهای نوظهور» جلوگیری کنند.
آندری شلیفر، اقتصاددانان دانشگاه هاروارد، در ایمیلی گفت: «قطعاً این ریسک وجود دارد که بایدن حرکت مارپیچی را آغاز کند.» شلیفر به هشدارهای همکارش لری سامرز، وزیر پیشین خزانهداری، اشاره میکند. لری سامرز اوایل امسال بحثی هشدارآمیز را شروع کرد: اینکه برنامههای جاهطلبانه و پرهزینه بایدن، همراه با طرحهایی که او برای افزایش حداقل دستمزدها، افزایش مقررات و تقویت اتحادیهها دارد، میتوانند آغازگر تورمی جدی باشند. سامرز گفت که بایدن میتوانست خود را در موقعیتی مشابه جیمی کارتر بیابد که در سال ۱۹۸۰، در جریان انتخاب مجددش شکست خورد و ناچار شد با تورم بالایی مقابله کند که آغازگرش دوران نیکسون، و رئیسجمهور اسبق او، لیندون بی جانسون بوده (کسی که هزینههایی هنگفت صرف جنگ بزرگ ویتنام کرد) که نتیجتاً دهه ۷۰ را به عصری مصاعد تورم تبدیل کرده بود.
شلیفر در ایمیلی نوشت: «همانطور که سامرز میگوید، امسال مقدار قابل توجهی تورم خواهیم داشت. این موضوع میتواند به طور خودکار به افزایش کارمندان بخش دولتی، دریافتکنندگان بیمههای اجتماعی و تمام کسانی بینجامد که دستمزدشان ثبت میشود. احتمالاً (این بخش قطعی نیست) این موضوع میتواند به افزایش مطالبات دستمزد کارگران و برخی از آنها که زورشان به کارفرما میچربد، منجر شود. و اینجاست که حرکت مارپیچی آغاز خواهد شد.»
نظر بیشتر اقتصاددانان این است که ترس از تکرار تورم به سبک دهه ۷۰، اساساً و به دلایل مختلف، وحشت بیموردی است. نگرانیهای کووید باز رو به افزایش است؛ نگرانیهایی که مجدداً به تعطیلی رستورانها و مشاغل مختلف میانجامد. از سویی بازار اوراق قرضه نشان داده که با پایین نگهداشتن بازده، خیلی هم نگران تورم نیست. تفاوت بزرگ دیگری که با دهه ۷۰ وجود دارد این است که انتظارات تورمی، به لحاظ روانشناختی، به هیچ مقطع زمانی دیگری، حتی نزدیک هم نیستند. بیشتر مردم هنوز انتظار دارند که قیمتها ثبات پیدا کنند. این بدین معناست که آنها حتی وحشتی از مطالبات حقوق و دستمزدهای بالاتر ندارند. این موضوع حتی اگر کسی را وحشتزده هم بکند، باید گفت که کارگران و کارمندان کنونی، دیگر مانند دهه ۷۰ حالت اتحادیهای ندارند؛ پس کمتر در موقعیتی هستند که حقوق بیشتری را طلب کنند.
کارن دینان، از مقامات پیشین فدرالرزرو و خزانهداری گفت: «میان آنچه در دهه ۱۹۷۰ اتفاق افتاده با آنچه در حال حاضر در حال وقوع است، تفاوتها و شباهتهایی وجود دارد. ادوار مختلف فعالیتهای اقتصادی را هم میتوان متأثر از شوکهای عرضه دانست و هم شوکهای تقاضا. در حال حاضر به نظر میرسد برخی بخشها با مشکلات تأمین، مثل تنگناها و معضلات یافتن نیروی کار مواجهند.» اما او افزوده است که مشکلات تأمین به تنهایی تورم پایدار ایجاد نمیکنند. «خصوصاً اگر مثل مواردی که ما در بازه کنونی در حال تجربهشان هستیم، موقتی باشند.»
شاید بزرگترین دلیلی که بسیاری اقتصاددانان را به این باور رسانده که نمایش دهه ۷۰ دیگر تکرار نمیشود این است که هیئت متشکل فدرالرزرو کنونی با مدیریت جروم پاول، تفاوت فاحشی با هیئتی دارد که زمانی توسط آرتور برنز، مدیریت میشد. تشکیلات آن زمان، به طور چشمگیری خطر تورمِ طولانیمدت را دستکم گرفته و کم ارزیابی میکرد؛ آنها کنترلهای ناکارآمدی بر دستمزدها و قیمتهای آن زمان داشتند. مارک گتلر، اقتصاددان دانشگاه نیویورک گفت: «یک تفاوت مهم اینجاست که ما حالا بانک مرکزیای داریم که به شدت متعهد به حفظ و نگهداری از آنیم. و این موضوعی است که در مورد گذشته صدق نمیکند. همینطور که ما حالا با شوکهای نفتی و کالایی که آن زمان (دهه ۷۰) شایع بود، مواجه نیستیم. بیتردید امکان افزایش مدام و ناراحتکننده تورم وجود دارد. حتی من فکر میکنم در صورت افزایش تورم، بانک فدرال نرخها را باز هم بالا ببرد. در کل احتمال وقوع تورم، آن هم به سبک دهه ۷۰ بسیار پایین است.»
اولیویه بلانچارد، اقتصاددان ارشد پیشین صندوق بینالمللی پول گفت: «من فکر میکنم که ممکن است بانک فدرال این بار دیر واکنش نشان دهد. اما بالاخره در مقابل این تورمهای دائمی سیگنالی از خود بروز خواهد داد.» بلانچارد گفته است که احتمالاً واشنگتن از این تورم رضایت نسبی دارد. بانک فدرال شدیداً به تأثیرات تورمی که همهگیریها و بحرانها در پی دارند، عادت کرده است؛ بحرانهایی که قدمتشان برمیگردد به رکود بزرگ سال ۲۰۰۹. بلانچارد گفت: «خطر این است که آنها در انتظار اینکه تورم را به چشم ببینند، این کار را به تأخیر بیندازند و کار به جایی بکشد که برای جبران و مدیریت تورمی که هر روز غیر قابل کنترلتر میشود، نیاز به افزایشهای قابل توجه در نرخهای بهره پدید بیاید.»
اما بلانچارد نیز اعتقاد دارد که بانک فدرال کنونی، بسیار بهتر از فدرالرزرو دهه ۱۹۷۰ است. «فکر میکنم فدرالرزرو این بار هر چند دیر، اما بالاخره واکنشی از خود نشان خواهد داد.» فدرالرزرو حالا خیلی قابلاعتمادتر از دوران نیکسون است. پاول را رئیسجمهور وقت، یعنی دونالد ترامپ، منصوب کرد. و دوران ریاست صندوق فدرال در اوایل سال ۲۰۲۲ به آخر میرسد _به این معنا که جرج پاول ممکن است وسوسه شود با جلب رضایت بایدن، دوباره این سِمت را در اختیار بگیرد. پاول کسی است که به سبب استقلالی که از خود نشان داده، مورد تحسین قرار گرفته. در مقابل، نیکسون مدام صندوق فدرالرزرو را در فشار میگذاشت تا علیرغم افزایش نرخ تورم، نرخ بهره را پایین نگه دارد.
با این حال، سامرز که مدتها به دنبال ریاست فدرالرزرو بوده، آشکارا انتقاد میکند که بانک فدرال پاول، بسیار کند بوده و نمیتواند روند جدید تورمی را پیشبینی کند. سامرز در کنفرانسی که در ماه مه برگزار شده بود، گفت: «انتظار مقامات فدرالرزرو برای اینکه نرخها را نزدیک به صفر نگه دارند، در آینده نزدیک، به مرز پوچی خواهد رسید.» او گفت: «مثل این میماند که قبل از اینکه مهمانی به جاهای خوبش برسد، قدح را از دسترس دور کنی. مکتب کنونی فدرالرزرو این است که تنها وقتی پیاله را برداری که جمع اندکی از آن کام برده باشند.»
جوزف استیگلیتز، اقتصاددان برنده جایزه نوبل در دانشگاه کلمبیا گفت: «نگرانیهای سامرز اغراقآمیز بود. اگر تورم قابل توجه باشد، بانک فدرال در موقعیت بسیار قدرتمندتری قرار دارد. یک دلیل بسیار ساده هم دارد، اینکه کارش را تقریباً از مرز صفر شروع میکند. امکان بالارفتن وجود ندارد و با بروز اولین نشانههای تغییر جدی، میتوان روند تورمی را با افزایشی ملایم متوقف کرد.» او گفت: «با صفربودن نرخها، بانک فدرال قدرت عظیمی دارد. هنوز در موقعیت جبران تورم قرار نگرفته است. به هر حال، نرخ صفر هم نرخ سالمی برای تورم نیست. و من فکر میکنم لازم است کمی آن را افزایش دهیم.»
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟